آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

آراد نهایت عشق ما

تذکرات مامانی و مهمونی

سلام پسر قشنگم سلام آرادم خوبی مامان جان عزیز دلم امروز یه مقاله در مورد بند ناف میخوندم الهی فدات شم با دقت به حرفام گوش کن  پسرم و آویزه گوشت کن جیگرم  ، اصلا شوخی نیستا عزیز دلم شما از طریق بند ناف تغذیه میکنی و همه مواد غذایی مورد نیازتو از طریق بند ناف میگیری قربونت برم نکنه اونو تو مشتت بگیری و فشار بدیا ، از سیم برق هم خطرناک تره(حالا در آینده با سیم برق هم آشنا میشی) پسر گلم  تو دل مامانی جات گرمه پسرم من لباسای گرم میپوشم شما هم حواست باشه از بند ناف به جای شال گردن استفاده نکنیا جیززززززززززززه اصلا هم نباید مثل بچه های بی ادب (میدونم شما با ادب و با فرهنگی گلم فقط دارم تذکر میدم) ...
24 مهر 1390

چرا تغییر وبلاگ؟؟؟؟

سلام پسرم خوبی مامان جان الهی من به فدات ، اومدم تا بگم چرا آدرس وبلاگت تغییر کرد آخه چند تا از خاله ها و دوستام سوال کرده بودن عزیز دلم از روزی که جنسیتت معلوم شد به طور جدی پیگیر اسم واسه شما عزیز دلم شدم و چند تا اسم هم انتخاب کردم و با بابایی در میون گذاشتم احسان جونم هم منت بر من گذاشت و گفت 9 ماه داری همه سختی ها رو تحمل میکنی پس تصمیم با خودته ولی بهتر با بابایی و مامانی هم مشورت کنی تا هرچی صلاح دونستن به همین خاطر تصمیم نهایی رو گذاشتیم واسه لحظه ورودت اما برای اینکه بتونم باهات صحبت کنم و صد البته چون اسم آراد به دلم نشست قرار شد به طور موقت صدات بزنیم آراد تا موقع ورودت که تصمیم نهایی رو بگیریم باز هم باید...
22 مهر 1390

سفر به خونه مامانی

سلام آرادم پسر گلم دیروز اومدیم پیش مامانی و یه مدت هم اینجا میمونیم بابا ما رو رسوند و دوباره برگشت آخه خیلی گرفتاره ، سر خودشو خیلی خیلی شلوغ کرده اما همش به خاطر من و شماست قشنگم دیروز تا از اصفهان راه افتادیم من دلم تنگ شد و اشکم در اومد میخواستم که نیام اما احسان جونم گفت نه برو تا یه مدت هم استراحت کن هم به نی نی برس به هر حال دیروز جز گریه کار دیگه ایی نکردم معذرت میخوام پسرم تا آخر شب هم 50 بار به احسانم زنگیدم بنده خدا چیزی نگفت اما فکر کنم کلافه شده بود از دست من قند عسلم قدر باباتو باید خیلی خیلی بدونی خیلی زحمت میکشه انشالا به طور مفصل واست تعریف میکنم که چقدر بابات سختی کشیده احسانم هم...
21 مهر 1390

روزت مبارک

عزیز دلم دیروز نتونستم واست بنویسم و بهت تبریک بگم قند عسلم دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره   قشنگم روزت مبارک   روز جهانی کودک 16/07/90 بر همه کوشولوها مبارک کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید   ...
17 مهر 1390

آزمایشهای مامان خانم و آقای پدر

گل پسرم آزمایشهای زیر نشون میده که شما مهمون دل مامان شدی   و آزمایشهایی که مامان و بابا واسه اطمینان از سلامتی شما انجام دادن   جیگر خودمی عشقم اولین آزمایش (مامان)و اثبات قطعی وجود عشقم 14/01/90   دومین آزمایش(مامان)16/01/90   سومین آزمایش (بابا)18/01/90     چهارمین آزمایش (مامان) و تعیین جنسیت 18/03/90   پنجمین آزمایش20/04/90   ششمین آزمایش (مامان) 25/05/90   هفتمین آزمایش (مامان) 24/06/90       ...
17 مهر 1390

تولد مامانی

سلام پسر قشنگم عزیز دلم دیروز به خاطر نمایشگاه بابا نتونستم مطالبم رو کامل کنم وامروز واست مینویسم بهترینم دیروز تولد مامان نازی بود   تولدت مبارک مامان خوبم ایشالا 120 سالگیتو جشن بگیریم نفسمونی عزیزم ...
17 مهر 1390

عکسای سونو آرادم

سلام عزیزم امروز همه عکسایی که تا به امروز ازت دارم رو میزارم بوس بوس قشنگ مامان           دومین سونو 29/01/90    سومین سونو  18/03/90   چهارمین سونو 28/04/90   پنجمین سونو 06/06/90   ششمین سونو 05/07/90   ...
17 مهر 1390

خانه نشین شدن مامان

سلام قند عسلم   مامان خانم از دیروز خانه نشین شد و دیگه سر کار نمیره باید بیشتر استراحت کنم عزیزکم دیروز اولین روز نمایشگاه بابا بود تا 10 شب اونجا بودیم بعدشم شام رفتیم بیرون قشنگ مامان مشتاقانه منتظرتیم ...
15 مهر 1390

آرادم فقط 60 روز دیگه مونده

سلام آرادم سلام پسر قشنگم الهی مامان فدات شه خیلی شیطونی میکنی عزیزم از دیروز تا امروز صبح نمیدونم دستت بود یا پات که گذاشته بودی سمت چپ شکمم و به طور وحشتناکی فشار میدادی احساس میکردم الان شکمم پاره میشه و میپری بیرون قند عسلم مامان جان نکنه جات تنگه الهی فدات شم قربونت برم گل پسرم مگه اون تو چه خبره ؟؟؟؟؟؟ فکر کنم داری فوتبال بازی میکنی مامان جان؟؟؟ آره عزیزم؟؟؟؟!!!!!!   دردونه من فقط 60 روز دیگه مونده تا ببینمت ، تا بغلت بگیرم وایییییییییییی خیلی خوفههههههههه عاشقتم مامانی من و بابا بی صبرانه روز شماری میکنیم ...
12 مهر 1390

عشقم ورودت به هشت ماهگی مبارک

نفسم سلام   دلبندم امروز صبح موقع صبحانه فهمیدم که شما 2 روزه رفتین تو هشت ماه من فکر میکردم پایان هفته 32 هفت ماه تمام میشه اما خاله فاطی گفت پایان هفته 31 میدونی که مامان خانم یه خورده ..... عزیزم مبارکت باشه فقط 9 هفته دیگه مونده ووییییییییییی یه جوریم شد عشقم دیشب خاله فاطی و عمو خونموم بودن شام هم رفتیم بیرون دیگه اصلا حوصله غذا درست کردن ندارم خیلی زود خسته میشم شما دیشب کلی خود نمایی کردی و حسابی وووول خوردی و فاطی جون میدیدت و ذوق میکرد عمرمونی عشقم ...
9 مهر 1390